و باز محرم .....
وقتي ميخواهند براي من و تو جوك بگويند ،

وقتي ميخواهند براي من و تو جوك بگويند ،


مي گويند يك روز ” غضنفر ” !


در صورتي غضنفر يعني ” شير ، مرد با صلابت و قوي ” …


و از قضا يكي از القاب حضرت علي عليه السلام است.


وقتي يك چيز از مــُــد افتاده به آن مي گويند ” جــواد ” !


و جواد به معناي ” بخشنده و سخاوتمند ” است …


و از قضا از القاب امام محمد تقي عليه السلام است.


از اسم ” بتول ” براي مسخره كردن استفاده ميكنند !


در صورتي كه بتول يعني پارسا و پاكدامن …


كه به صورت خيلي اتفاقي


از القاب حضرت زهرا سلام الله عليها و حضرت مريم سلام الله عليها هم هست.


در فيلم ها نام هاي تقي و نقي را به هزل مي آورند !


و تقي يعني با تقوا و پرهيزگار و نقي به معناي پاك و پاكيزه است …


و اتفاقا از القاب امام جواد عليه السلام و امام هادي عليه السلام …


وقتي ميخواهند بانوان نيروي انتظامي را مسخره كنند ميگويند ” فاطي كماندو ” !


چه جالب !!


و يا به جاي نام مبارك حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ميگويند ابرفرض !


اتفاقا وقتي ميخواهند بگويند فلاني خودش رابه آن راه زده ميگويند :


خودش را زده به كوچه علي چپ !


خدالعنت كند دشمنان اهل بيت را با اين جمله اهانت بار كه ميگويند :


اين حرف ها براي فاطي تنبان نمي شود !


حال اين ما شيعيان و اين ارادت ما به اهل بيت عليه السلام !


در مبارزه با اين فرهنگ غلط سهيم باشيم …


نگذاريم در طنزها و جوك هايشان از اسامي مقدس ائمه هدي عليه السلام استفاده كنند.


لطفا جهت شادي قلب امام زمان عليه السلام منتشر كنيد !!!

شنبه دوازدهم 11 1392
برچسب ها :
چرا پيامبر اكرم نسبت به امام حسين اينهمه
چرا پيامبر اكرم نسبت به امام حسين اينهمه ابراز علاقه مى كرد؟ 
از آنجا كه حكمت متعاليه حضرت حق بر اين تعلق گرفته بود كه دين خود را به وسيله قيام و شهادت امام حسين عليه السلام پايدار بدارد، لذا تمامى ابزار و مقدماتى كه مى تواند در اين راستا مؤ ثر باشد، براى حضرت فراهم آورد، بيهوده نيست كه مى بينيم علاوه بر سجاياى اخلاقى و كرامات و معجزات الهى و علوم وافر و كمالات نفسانى ، باز پيامبر اكرم هم در زبان و هم در عمل و برخوردهاى روزمره ، همواره و پيوسته ، نسبت به اهل بيت و امام حسين عليه السلام اظهار محبت مى نمود، تا همه از كوچك و بزرگ ، جاهل و عالم ، بشنوند و ببيند، علاقه وافر پيامبر را در صحنه هاى مختلف و به اين وسيله شخصيت نهضت جاويد كربلا، براى همه بى ترديد و روشن باقى بماند.
بى جهت نيست كه مى بينيم حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در كربلا به گفتار پيامبر اكرم استشهاد مى كند و صحابه پيامبر مانند ابو سعيد خدرى و زيد بن ارقم را شاهد مى گيرد و يا جمعى از صحابه مانند زيد بن ارقم و ديگران به عبيدالله يا يزيد هنگام زدن چوبدستى بر لب و دندان سيدالشهداء اعتراض مى كنند كه ما خود ديديم كه پيامبر اين لب و دندان را مى بوسيد.
اين همه تمجيد و تعظيم و بزرگداشت كه از پيامبر اكرم در سخن و عمل نسبت به امام حسين خصوصا و يا به اهل البيت عموما ابراز مى شود، همه آماده كردن زمينه هايى است ، براى تحقيق موفقيت نهضت عاشورا، چرا كه اسلام براى بقاء خود به نهضت حسينى نياز دارد و نهضت حسينى براى پيروزى و بقاء، احتياج به شخصيتى بى ترديد و والامقام و مسلم دارد، تا شهادت او، بتواند هر شبهه اى را پاسخ و تمامى جريانهاى مخالف اسلام را رسوا كند، و اين كار با گفتار و كردار رسول اعظم اسلام انجام پذيرفت .
و در همين راستاست كه وقتى سيدالشهداء شيهد شد، حتى عده اى از مخالفين اهل البيت در آن وقت ، مثل فرزند عمر و قاطبه علماء اهل سنت ، از آن زمان به بعد، يزيد را تخطئه و يا تفسيق و يا تكفير كرده اند و از سيدالشهداء تمجيد نموده اند.
جمعه بیست و نهم 9 1392
برچسب ها :
آغاز ولادت و شفاعت

امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، خداوند عزوجل جبرئيل را دستور داد تا با هزار فرشته از جانب خداوند و جبرئيل به پيامبر اكرم تبريك بگويد.
جبرئيل در ميان راه به جزيره اى رسيد كه فرشته اى به نام فطرس بخاطر سستى كه در انجام دستور الهى كرده بود، بالش شكسته و مانده بود، او هفتصد سال بود كه خدا را آنجا عبادت مى كرد، فطرس به جبرئيل گفت به كجا مى روى ؟ گفت : خداوند بر محمد نعمت عطا فرموده ، من ماءمورم كه از جانب خداوند و خودم به او تهنيت بگويم ، فطرس گفت : مرا هم با خود ببر شايد كه محمد برايم دعا كند، و جبرئيل او را آورد، پس از اينكه پيغام خود را رساند، جريان فطرس را گفت ، پيامبر اكرم فرمود:
خود را به اين نوزاد بمال و به جايگاهت (در عالم بالا) برگرد، فطرس چنين كرد و اوج گرفت
جمعه بیست و نهم 9 1392
برچسب ها :
خدا او را پاكيزه نموده است

در روايت است كه صفيه دختر عبدالمطلب گويد: وقتى حسين متولد شد، من به حضرت فاطمه خدمت مى كردم پيامبر فرمود: اى عمه پسرم را بياور، عرض كردم : يا رسول الله ما هنوز او را تميز نكرده ايم ، حضرت (با تعجب ) فرمود: تو مى خواهى او را تميز كنى ؟ خداوند تبارك و تعالى او را تميز و پاكيزه كرده است .
جمعه بیست و نهم 9 1392
برچسب ها :
سيدالشهداء رهبر بى ترديد نهضت عاشورا

در هر نهضتى مى بايست ، شخصيت اول و رهبر آن ، فردى باشد كه نه تنها داراى هيچ نقطه ضعفى نباشد، بلكه مى بايد داراى امتيازات و خصوصيات علمى و روحى بلند نيز باشد، چرا كه يك قيام احتياج به شور و عشق و هيجان دارد، و اين هيجان و فداكارى ، به وسيله فرد عادى و يا شخصى كه داراى نقاط ضعف باشد ايجاد نمى شود، معمولا در هر نهضتى حزب حاكم سعى مى كند تا از مخالفين خود مخصوصا رهبر نهضت ضعفى ببيند و آن را بزرگ كند، مخصوصا در انقلابهاى مكتبى كه بايد پايدار بماند.
اما در نهضت حسينى ، دشمن اين آرزو را به گور برد، چرا كه سيدالشهداء داراى آنچنان شخصيت روشن و بى ترديدى بود كه حتى براى مخالفين او نيز همچنانكه خواهيم گفت ، ابهامى در آن وجود نداشت .
اينكه به نمونه هائى از روزنه هاى شخصيت حضرتش توجه مى كنيم .
جمعه بیست و نهم 9 1392
برچسب ها :
بدون عنوانواژه اي زيبا در آية الكرسي
 







يكي از آياتي كه كمتر به ان دقت شده است آيةالكرسي است كه...

باتوجه به اينكه ريشه اصلي تفكر مهدويت در قرآن در بيش از يكصد آيه بيان شده است، لزوم توجه به آيات مهدوي بيش از پيش احساس مي شود، درحالي كه در تفسير اين آيات، روايات فراواني بر پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است كه بنابر آنها، حكومت امام مهدي(عج) در آخرالزمان همان حكومت مستضعفان و صالحاني است كه در قرآن به آن بشارت داده شده است. يكي از آياتي كه اين موضوع در آن به كار رفته شده و كمتر به آن دقت شده است آيت الكرسي مي باشد در اين مجال بر آنيم كه در مورد اين آيه و محوريت اين موضوع مطالبي را بيانكنيم.

آية الكرسي «ايه 255 سوره بقره است»، علامه طباطبايي در جلد دوم تفسير الميزان درباره اية الكرسي مي‌فرمايد:اية الكرسي،از صدر اسلام مشهور بوده، در زمان رسول خدا (ص) و حتي از زبان آن جناب به اين نام بيان مي‌شد، همچنان كه اين نامگذاري در روايات وارده از آنجناب و از اهل بيت(ع) و از صحابه به چشم مي‌خورد و اين احترام،بدون جهت نبوده، بلكه بخاطر معارف دقيق و لطيفي است كه در اين ايه آمده و آن عبارت است از: توحيد خالصي كه جمله «اللّه لا اله الا هو…» بر آن دلالت دارد و همچنين «قيموميت مطلقه‌اي» كه در آن آمده و … (1)




آيه‌‌الكرسيدر واقع مجموعه‌اي از توحيد و سپاس جمال و جلال خداست كه اساس دين را تشكيل مي‌دهد چون تمام مراحل دين با دليل عقل قابل اثبات است و نيازي به اجبار و اكراه نيست كه در اين آيه مي‌فرمايد در قبول دين اجباري نيستزيرا راه درست از بيراهه آشكار شده است البته برخي معتقدند اين اجبار و اكراه در دين نيست مربوط به امور تكويني است نه تشريعي يعني خدا انسان را تكوينا مختار خلق كرده است اما در حوزه تشريع انسان موظف است به دين حق ايمان آورده و از آن تبعيت كند

اين آيه مصاديق مختلفي مي‌تواند داشته باشد، همان‌طور كه همه آيات قرآن كه در آن مصاديقي ذكر شده اين‌ آيه نيز اين‌گونه است يعني قابل انطباق بر مصاديق مختلفي مي‌باشد، بزرگ‌ترين مصداق آيه كه در روايات به آن اشاره شده اهل بيت پيامبر مي‌باشد، مثلا پيامبر در حديثي به امام علي(ع) فرمودند تو عروه‌الوثقي هستي. همچنين در حديثي از امام رضا(ع) نقل شده است كه ايشان فرمودند عروه‌الوثقي يعني ولايت امام علي(ع) و ائمه بعد از او.



از آن طرف طاغوت در روايات ما به كساني كه حق آل‌ پيامبر راغصب كردند، اطلاق شده است، كساني كه با آنها دشمني كرده و مردم را از طريقهدايت اهل بيت(ع) به ضلالت و گمراهي كشاندند. بايد توجه داشت كه حقيقت اهلبيت(ع) يكي از آنها يك نور واحدند و هرچه در امور امامي گفته شده در مورد امام بعد نيز گفته خواهد شد، بنابراين در عصر ما امام زمان(عج) مصداق كامل عروه ‌الوثقي مي‌باشد كه انسان‌ها از طريق او به خدا مي‌رسند.



نكته‌اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه اگر به امام ريسمان الهي گفته شده بود به اين جهت است كه يك طرف امام به دست خداست و يكطرف نيز همان وجود بشري امام است كه ما در محضر او هستيم اما امام به مثابه ريسماني محكم است كه بين ما و خدا قرار گرفته است و به مۆمنان امر شده است كه با تا تمسك و توسل به اين ريسمان از آن حركت كرده و به آن طرفي كه به محضر خداست، برسند؛ همان‌طور كه قرآن نيز اين‌گونه است.



در اينجا سۆالي مطرح است كه هدايتبايد به وسيله نور باشد، قرآن فرمود خدا به واسطه نورش هر كس را بخواهد هدايت مي‌كند، پس چگونه هدايت از طريق امام انجام مي‌شود.



در جواب بايد بگوييم كه اين نور در احاديث ما به وجود مقدس خليفه‌الله و انسان كامل اطلاق مي‌شود. در آيه موردبحث اين نور در احاديث به آل‌پيامبر اطلاق شده است و ظلمات را دشمنان آن دانسته‌اند.




در روايات ديگري از امام صادق(ع) نقل شده است كه ايشان فرمودند در اين آيه خدا مي‌فرمايد آنها را خارج مي‌كنم از ظلمات گناهان به نور توبه و مغفرت به خاطر اينكه آنها تحت ولايت امام عادل از جانب خدا هستند و كساني كه از نور به سمت ظلمت رفتند كساني هستند كه تحت امام ظالمي بودند كه از طرف خدا نبود، آنها خارج شدند به امامت امامان ظالم از نور اسلام به سمت كفر، پس واجب شد بر آنها آتش.


در عصر فعلي ما اين نور وجود امام عصر(عج) است، به واسطه اين نور مۆمنان هدايت مي‌شوند و هر امري خلاف اين نور ظلمت است. انسان مۆمنرا از طريق هدايت به آتش جهنم خواهد كشانيد، آنان كه ولايت امام را پذيرفتند كارهايشان رنگ خدايي پيدا مي‌كند، براي خود رهبري الهي برمي‌گزينند، همچنين راه‌شان روشن است، آينده‌شان معلوم و به كارهايشان دلگرم هستند چون از نور ايمان برخوردارند و خدا اجر مسلمين را ضايع نمي‌كند، تنهايي در زندگي براي آنها تلخ است چون مي‌دانند تحت نظر امام‌اندو همه چيز غير از او را كوچك مي‌شمارند و آنها راهي را جز راه خدا قبول نمي‌كنند چون متمسك به سبيل‌الله شده‌اند.


پي نوشت :
1_(ترجمه تفسيرالميزان،ج1،ص 513..)
منبع:تبيان
عقيق
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392
برچسب ها :
خداوندا! گواهي مي‏دهم،
خداوندا! گواهي مي‏دهم،
آن كس كه تو را به اعضاي گوناگون پديده ‏ها و مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاي عضلات پديد آمده، تشبيه مي‏ كند،

هرگز در ژرفاي ضمير خود تو را نشناخته،
و قلب او با يقين انس نگرفته است،
و نمي‏داند كه هرگز براي تو همانندي نيست
و گويا بيزاري پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيده ‏اند كه مي‏گويند:
به خدا سوگند ما در گمراهي آشكار بوديم كه شما را با خداي جهانيان مساوي پنداشتيم
دروغ گفتند مشركان كه تو را با بتهاي خود همانند پنداشتند،

و با وهم و خيال خود گفتند، پيكري چون بتهاي ما دارد،
و با پندار نادرست تو را تجزيه كرده، و با اعضا گوناگون مخلوقات تشبيه نمودند خدايا! گواهي مي‏دهم آنان كه تو را با چيزي از آفريده ‏هاي تو مساويشمارند از تو روي برتافته، و آنكه از تو روي‏گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن، و شهادت براهين روشن تو، كافر است. تو همان خداي نامحدود هستي كه در انديشه‏ ها نگنجي تا چگونگي ذات تو را درك نمايند، و در خيال و وهم نيايي تا تو را محدود و داراي حالات گوناگون پندارند.
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392
برچسب ها :
دو داروى آرام‏بخش در قرآن



* بهروز يدالله‏پور
قرآن مجيد نسخه شفابخش جان‏هاى دردمند، از جانب خداوند سبحان است: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَه لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا(1) كه توسط پيامبرى مهربان و فداكار، بر جان‏هاى حقيقت‏طلب و عاشق، رسانده شد. در كتاب مقدس مسلمانان - قرآن مجيد - دو داروى آرام‏بخش تجويز شده است كه در نوع خود، بى‏نظيرند؛ همآرام بخشند و هم درمانگر. هر يك از اين دو دارو، ويژگى خاص خود را دارند كه به توصيف آنها مى‏پردازيم.
1. ياد خدا
«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ با ياد خدا، قلب‏ها آرام مى‏گيرند».(2)
در نگاه يك مسلمان، خداوند سبحان، قدرت مطلق و صاحب همه ملك و ملكوت است و تمامى نظام هستى، سربازان اويند؛ هيچ قدرتى، جز قدرت او نيست؛ هيچ كس، نمى‏تواند بدون اذن الهى، نفع و ضررى برساند و همه هستى، فرمانبردار اويند.صاحب و مؤثر در هستى، فقط خداست: «لا اله الا هو»(3)، «لا مؤثر فى الوجود الا الله»، «لله جنود السموات و الارض»(4) و «و ان من شى‏ء الا يسبح بحمده».(5) پس، تنها اوست كه قدرت و مالكيت دارد و به هر كس كه بخواهد، مى‏بخشد و از هر كس كه بخواهد، مى‏ستاند: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءوَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».(6)
نكته ديگر اينكه تمامى گرفتارى‏ها، دلتنگى‏ها، ترديدها، بيم‏ها و اميدهاى بشر، در دو چيز نهفته است:
الف) از دست دادن چيزى يا كسى.
ب) به دست نياوردن چيزى يا كسى.
اگر به طور دقيق به تمامى دغدغه‏ها و نگرانى‏هايمان - از كودك، نوجوان، جوان و... - بنگريم، از اين دو حال بيرون نيست؛ يا نگران آنيم كه آنچه داريم، از مال و جان و فرزند و موقعيت اجتماعى و...، از دستمان برود و يا اندوهناك آنيم كه آنچه در آرزوى آن بوديم و برايش روز و شب تلاش كرديم، به دست نياوريم و يا مانعى پديد آيد و ما از رسيدن به مطلوب و مقصود، باز مانيم.
چه بسيارند افرادى كه با اين دو نگرش، شب و روز در ترس، دلهره، خستگى و افسردگى به سر مى‏برند و ساعت‏ها، عمر شريف را به بيهودگى و بطالت مى‏گذرانند كه شايد... .
پسر جوانى كه در آرزوى دختر دلخواه خويش است و دخترى كه منتظر خواستگار عاشق خويش است، هر دو نگران حوادث آينده هستند.
اسلام با كلام وحى، بشارت مى‏دهد كه نگران نباشيد و ترسى نداشته باشيد. اگررابطه درست با صاحب نظام هستى برقرار كرده‏ايد، بر او توكل كنيد و نگران نباشيد؛ چون همه هستى در يد قدرت اوست و «حتى برگ درختى، بى‏اذن او نمى‏افتد»(7)و او «هر آن چه را در آسمان‏ها و زمين است، مى‏داند» و حتى «آنچه را در دل‏ها پنهان و نهان است، مى‏داند»(8) و «نگاه خيانت‏كار را مى‏شناسد و به خيانت نگاه هم داناست».(9)
قطره‏اى كز جويبارى مى‏رود از پىانجام كارىمى‏رود
پس انسان با ياد اين همه عظمت، قدرت و رحمت بيكران، بخشندگى بى‏انتها، غفران، آمرزندگى و پوشاندن عيب‏ها و خطاها، توبه‏پذيرى و فرصت‏سازى، پاك‏كنندگى و تبديل سيئات به حسنات، اميددهى و جبران‏سازى، آرام مى‏گيرد و اميد را از دست نمى‏دهد؛ توان دوباره مى‏يابد؛ دل به او مى‏سپارد و آرام آرام به ساحل نجات دست پيدا مى‏كند.
2. همسر
دومين آرام‏بخش كه در قرآن مجيد به آن اشاره شده و از نشانه‏هاى خداوند به شمار مى‏آيد، چيزى جز همسر آدمى نيست.در قرآن چنين آمده است:«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدّه وَرَحْمَةً ».وازنشانه هاي اواينكه ازجنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آنهاآرامش يابيد ودر ميانتان مودت ورحمت قرار داد. (10)
دوره جوانى، دوره‏اى است كه انسان، حس استقلال‏طلبى و شخصيت پيدا مى‏كند و مى‏خواهد دوست‏داشتنى باشد و ديگران را دوست بدارد؛ حس عجيبى در خود احساس مى‏كند و نمى‏داند چه خواهد شد.
از يك طرف، ميل او به غيرهمجنس، فزونى مى‏يابد و از جانبى ديگر، احساس شخصيت و استقلال، باعث اندكى جدايى از بافت دوره كودكى و نوجوانى، در خانه وخانواده مى‏شود؛ هم گرايش او به سمت و سويى ديگر است و هم علاقه‏اش به كسباعتبار و جايگاه تازه.
از ديگر سو، غريزه سركش جنسى، قوى مى‏شود و ارضاى صحيح آن، باعث بهبودى روحى و روانى مى‏شود. اگر قربانيان بيمارى‏ها در جهان، بررسى شوند، شايد بيشترين قربانى، مخصوص بيمارى‏هاى جنسى باشد. آثار زيانبار و وحشتناك اين بيمارى‏ها، در تمامى عرصه‏هاى زندگى، قابل مشاهده است.
اسلام عزيز، در جهت آرامش بخشى، ازدواج را راهكار مناسبى در نظام آفرينش مى‏داند. انسان در دوران جوانى، نيازمند رسيدن به همدم و مونسى است تا با عشق‏ورزى و مهربانى، ادامه مسير را با او رهسپار گردد. دوستى‏ها، هيچ گاه وبراى هيچ كس، آرام‏بخش نيستند؛ بلكه خود عرصه‏اى تازه در ايجاد دغدغه‏ها، نگرانى‏ها، خستگى‏ها و... مى‏باشند؛ اگر چه به ظاهر، هيچ كدام از دو طرف، بدان اعتراف نكنند.
بنابراين، آرام‏بخش دوم در قرآن، همسر نام دارد كه در كنار وى، انسان از خستگى‏ها رهايى مى‏يابد و احساس مى‏كند كه جهانى جديد شكل گرفته است. دو شخصى كه با هم هيچ حس خاصى نداشته‏اند، چنان شيفته و دوستدار هم مى‏شوند كهحتى ساعتى بدون هم را نمى‏توانند تحمل كنند؛ بدون هم، احساس خستگى مى‏كنند؛ براى هم بى‏تابى مى‏كنند؛ به هم هديه مى‏دهند و خالصانه‏ترين محبت‏ها را نثار هم مى‏كنند.
پس بايد با ياد خدا، براى جهانى پر از اميد و آرزوهايى زيبا و زندگى و سرزندگى و بندگى، انديشيد و همسرى برگزيد كه تا بهشت برين، همدم و مونس و همراه انسان باشد.
از: تبيان
1. اسراء، 82.
2. رعد، 28.
3. بقره، 255.
4. فتح، 7.
5. اسراء، 44.
6. آل‏عمران، 26.
7. انعام، 59.
8و9. غافر، 19.
10. روم، 21
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392
برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 16515
تعداد نوشته ها : 17
تعداد نظرات : 0
پخش زنده
X